مستاجران جدید

وبلاگ گروه نمایش مستاجران جدید

مستاجران جدید

وبلاگ گروه نمایش مستاجران جدید

آموختن

آموختن و آموختن و آموختن است که سکون و سکوت را می شکند

 

کارگاه بازیگری توسط شمال امین مسئول گروه و آزمایشگاه لالیش از اتریش _تهران _ 3 الی 13 اردیبهشت 1387. 

گروه لالیش در اتریش سالهاست  که مشغول فعالیتهای آزمایشگاهی و اجرایی خود میباشد  که امسال کارگاهی را به سرپرستی شمال امین در ایران با محوریت بازیگر و صدا که شمال امین معتقد است منشا تمام حرکتهای عالم هستی است و میگوید هیچ چیزی بدون صدا نیست و بخصوص هر انسانی امکانات صدایی خاصی دارد .

تعداد شرکت کننده گان در کارگاه در روز اول حدود 40 نفر بود که اکثر آنها دانشجویان فوق دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس بازیگری از دانشگاه های مختلف در تهران بودند اما در روز اول به علت آماده نبودن بدن و بیان تعداد زیادی از این دانشجویان بازیگری شمال مجبور شد کلاس را به 3گروه تقسیم کند که البته تعداد زیادی از افراد در روز دوم به علت کرفتگی بدن و وغیره در کارگاه حضور پیدا نکردند که البته جا دارد به اساتید این دوستان تبریک و خسته نباشید گفت .تعداد افرادی که به طور ثابت در کارگاه حضور داشتند 17نفر شد که روزانه 6تا 7ساعت تمرین مستمر داشتند که در پایان قرار بود این تمرینات به اجرایی در سالن مولوی با حضور تماشاچی خاتمه یابد و این افراد حاصل 10 روز تمارین خود را به دیگران نشان دهند . تمارینی که در کارگاه انجام میگرفت شامل تعدادی تمرین خاص برای کشف و گسترش امکاناتی بود که تمامی افراد از آنها تقریبا بی اطلاع بودند  که در این میان تعدادی سریعتر دنیای خود را کشف میکردند و تعدادی کندتر اما شمال بدون خستگی و با انرژی بسیار زیاد هر روز چیزهای تازه ای از خودشان را به انها نشان میداد که گاهی واقعا اتفاقات بسیار زیبایی رخ میداد کم کم در روزهای ششم و هفتم تعدادی از این اتفاقات ثابت شد و گروه و شمال کار بر روی آنها را شروع کرد او در طول تمرین مدام به آرامش داشتن و گوش دادن به خود تاکید داشت گروه کم کم شکل خود را بدست میاورد و قدرت بیشتر میشد شمال به آرامی متریال های مورد نظر خودش را  که شامل سیب و تعدادی پارچه سفید که به قول شمال جان داشتند و چندین حلقه کاغذ دستگاه فکس و مقداری آرد سفید  بود را وارد میکرد در روز های پایانی افراد بیشتر مشغول تمرین تمرکز و شکل دادن به اجرا بودند که در روز 13 اردیبهشت در سالن مولوی در 2 سانس قرار بود اجرا شود .

 بلاخره روز اجرا رسید و گروه با تمامی کشف و شهود 10 روزه اش 2 اجرای بسیار قدرتمند و زیبا در این سالن به تماشاچیان ارائه داد .و اما پایان اجراها مثل همیشه تنها میمانی و خودت .

برای آشنایی با تئاتر لالیش به این آدرس مراجعه کنید

 http://www.lalishtheater.org/index.php?mact=News,cntnt01,detail,0&cntnt01articleid=22&cntnt01returnid=63

 

پیتر بروک که "ترور نان"  او را سهل و ممتنع .....بیگانه .غیر رسمی و انقلابی می نامد عمری را به پژوهشی شگرف و بی سابقه در زبان و طبیعت نمایش سپری کرده است . حلقه های رابط او که دنیای خصوصی و عمومی را به هم می پیوندد.تفحص او در ارتباط مشترک نمایشگران و تماشاگران و تمایل او به تعلیم و تربیت بازیگران نشان از سفر تئاتر عجیبی دارد که او را از اجراهای پر زرق و برق گروه سلطنتی شکسپیر به کارهای کاملا متکی بر بازیگر در " بوفه دو نور " پاریس کشانده است .

بروک در 21 مارس 1925از پدر و مادری روسی الاصل در لندن به دنیا آمد .در شانزده سالگی مدرسه را رها کرد و وارد دانشکده "مک دالن "  شد .و در انجا از بیم نداشتن فرصت برای کار کردن تئاتر انجمن فیلم آکسفورد را تشکیل داد و فیلمی ساخت به نام( سفر احساساتی ) که به خاطر ان اخراج شد .که بعد از ان وارد تئاتر شد و ااجرای او از نمایشنامه{ ماشین دوزخی } ژان کوکتو در سال 1945بر صحنه کوچک باشگاه تئاتر (چانتی کلیر ) جلب توجه کرد وپس از اجراهای  متعدد از نمایشنامه نویسانی چون ژان آنوی و ارتور میلروده ها اجرا از نمایشنامه های کمتر شناخته شده شکسپیر در سال196۱به عنوان کارگردان ثابت گروه سلطنتی شکسپیر انتخاب شد .

او در سال 1970 بودجه مورد نیاز خود را برای راه اندازی مرکز بین المللی افرینشهای تئاتری در پارس را دریافت کرد .این سازمان به او اجازه میداد که به دور از تئاتر پر زرق و برق و تجاری انروزهای پاریس بدور باشد و با گروه بین المللی خود که متشکل از بازیگران و متخصصینی از سراسر دنیا گرد آورده بود به  پژوهش در مورد بازیگر و ارتباط با تماشاچی بپردازد .

بروک در جستجوی نقشی معادل نقش تئاتر یونان باستان در جهان امروز که از تردیدهای اخلاقی از هم گسسته به پژوهش در امکانات تئاتری دنیا با حداکثر امکانات تئاتر رنسانس را به خاطر بیاورد پژوهشی که در ایران .امریکای شمالی و افریقا انجام شد تا بازیگران را در برابر تماشاگری از فرهنگی متفاوت بگذارد و در انها ایجاد شک در مورد ارجهیت زبان وباعث  پیشرفت زبان بدن در آنها  شد .

برخی از اجراهای شاخص او:

ماراساد  (196۱)

اورگاست ( اجرا در کوه هفت تن شیراز )

مها بهاراتا  ( بر اساس منظومه حماسی سانسکریت  هند ) 1958

منطق الطیر (بر اساس منطق الطیر عطار نیشابوری )   1979

رویای نیمه شب تابستان ( شکسپیر ) 1970

مردی که ( بر اساس مطالعات موردی عصب شناختی اولیور ساکس به نام مردی که زنش را با کلاهش اشتباه گرفت )

کارمن (1981)

قصه زمستانی (شکسپیر ) 1951

مهتابی ( ژان ژنه ) 1960

باغ آلبالو (آنتوان چخوف ) 1980

توفان (  شکسپیر ) 1990

 

بر پهنا

آدمی را نمی شود آموخت .

او خواست ،خواست پرنده ای روی شانه اش بنشیند تا وسوسه گرفتنش را تجربه کند

پس درخت شد ،درخت شد بی آنکه ارزو کند . وپرنده ای روی شاخه اش نشست .