این جنگل بزرگ است و پهن در مغز من
جنگ جنگ بزرگ که در تمامی این روزها شکستش می دهم و از نو بر میخیزد به همراه روز .
این روز ،روز من نیست روز توست ایا ؟
پدر که درون جعبه ای است شبها از درون سوراخ مرا می نگرد و به کودکی خود می خندد که چه حاصل پر باری داشته و من در مقابل چشم پدر ، تو را بالا می اورم.
(زمان از دست رفت ) ................